موتور خودرو را پایین آورده و با آچارو پیچگوشتیای که در دست دارد مشغول بازکردن پیچهاست. درهمان حال با دستمالی که در دست دارد عرق و روغن سیاهی را که روی صورتش نشسته است پاک میکند. سر، صورت و لباسهایی که بر تن دارد سیاه و روغنی است اما این چیزها برای او اهمیتی ندارد، برعکس از اینکه در پایان تعطیلات تابستان هم هنری آموخته و هم پولی پسانداز کرده است خوشحال است.
این را نوجوانی میگوید که در کارگاه و تعمیرگاه تخصصی مزدا در حاشیه بولوار توس در محله مشهد قلی مشغول حرفهآموزی است. با او و دیگر دانشآموزانی که در تعمیرگاه خودرو اوقات فراغت تابستانشان را میگذرانند و استادکارانشان گپ زدیم.
محوطه تعمیرگاه فضای بزرگی است. چند خودرو داخل حیاط پارک شده و در صف تعمیر هستند. در گوشه دیگری استاد مکانیک کاپوت خودرو را بالا زده و تا کمر داخل خودرو فرورفته است و هرچند دقیقه یکبار میگوید: «آچار، پیچگوشتی، چکش، بوکس. شاگردی هم که در کنارش ایستاده با سرعت بهسمت میز فلزیای که ابزار مکانیکی را روی آن چیدهاند میرود وسیله مورد نیاز را برداشته و به دست استاد مکانیک میدهد.»
سجادحسن زاده استاد مکانیک میگوید: «از هفت شاگرد چهار نفرشان فقط در تعطیلات تابستان به تعمیرگاه میآیند. یکی از شاگردان هم از چند روز قبل کارش را شروع کرده است. شاگردی هم دارم که امسال سومین تابستان است که اینجا مشغول به کار است. او در کارش پیشرفت خوبی داشته است و تعمیر و باز و بسته کردن موتور خودرو را انجام میدهد و به یک استاد نیمهماهر تبدیل شده است.»
آنطور که حسنزاده میگوید در گذشته شغل مکانیکی به دلیل سروکارداشتن دائمی با روغن و بوی بنزین چندان مورد استقبال دانشآموزان نبوده است. اما چندسالی است که این دیدگاه تغییر کرده است؛ «شاید یکی از دلایلش این باشد که همه خانوادهها لااقل یک خودرو دارند و از طرفی چون هزینه تعمیرات خودرو زیاد شده است خانوادهها دوست دارند که فرزندشان مکانیکی را بیاموزد تا حداقل خودشان از پس تعمیر خودروشان بربیایند.»
به گفته این مکانیک انتخاب شاگرد هم بهسادگی انجام نمیشود؛ «از همه متقاضیهای شاگردی خواستم که چند روزی آزمایشی در تعمیرگاه کار کنند. بعد از یک هفته با توجه به استعداد، علاقه و تلاشی که شاگرد از خودش نشان داده بود و البته امتحان عملیای که گرفتم، شاگرد مناسب را انتخاب و بقیه را مرخص کردم.»
بیش از نصف شاگردان این تعمیرگاه شاگردان دائمی کارگاه هستند بقیه شاگردان غیردائمی هستند که فقط تابستان در این کارگاه مشغول به کار هستند و به قول معروف شاگرد موقت به حساب میآیند. اولویت گرفتن شاگرد در بیشتر تعمیرگاههای خودرو با شاگردان دائمی است. حسین عباسی دیگر استاد مکانیک تعمیرگاه است. او میگوید: «گرفتن شاگرد موقت که فقط در تعطیلات تابستان بیایند و بعد به مدرسه بروند کار مرسومی نیست مگر اینکه شاگرد سفارششده و یا از نزدیکان و اقوام باشد.»
گرفتن شاگرد موقت که فقط در تعطیلات تابستان بیایند و بعد به مدرسه بروند کار مرسومی نیست
آنطور که این استادکار میگوید بسیاری از تعمیرگاهها اصلا شاگرد موقت نمیگیرند چون شاگرد دائم آمادگی ذهنی و جسمی بهتری دارد و مطالب را زودتر میآموزد و بهتر هم میتواند کار کند. در بسیاری از تعمیرگاههای خودرو بار اصلی روی دوش شاگردان دائمی تعمیرگاه است و استادکار بیشتر نقش مدیریت و سرپرستی کارگاه را دارد.
در این تعمیرگاه چند شاگرد موقت و دائمی مشغول به کار هستند. این شاگردان هیچ تفاوتی برای استادکارها ندارند:« ما همه مهارت و اطلاعاتی را که از تعمیر خودرو داریم بهطور مساوی و به طورکامل دراختیار هر دو گروه قرار میدهیم.»
این استادکارها اگر ببینند شاگردی زرنگتر است و به قول معروف کار را از دستشان میقاپد، به او اجازه و میدان بیشتری میدهند. حسنزاده میگوید: «من شاگرد دائمی داشتهام که بهدلیل تنبلی و سربههوایی تا یک سال فقط موتور خودروها را با بنزین میشست. بعد از یک سال که دیدم هیچ پیشرفتی نکرده است عذرش را خواستم. شاگردی هم داشتهام که در سه ماه تابستان بیشتر فوتوفن تعمیر خودرو را یاد گرفته است و چون به کارش اطمینان دارم به او اجازه دادم تعمیر خودروها را انجام دهد.»
از نظر این استادکار در کنار پشتکار و تلاش علاقه هم نقش مؤثری در پیشرفت کار دارد شاگردی که به این شغل علاقه ندارد محال است که پیشرفت کند؛ «چند روز قبل پدری، پسرش را برای شاگردی آورده بود. بعد ازچند روز متوجه شدم این پسر علاقهای به کار مکانیکی ندارد و دل به کار نمیدهد. با او صحبت کردم و فهمیدم که به شغل چوببری علاقه دارد. پدرش را خواستم و موضوع را با او در میان گذاشتم حالا آن پسر در یک چوببری مشغول به کار است.»
حسین پوشهتاب چهاردهساله است. امسال اولین تعطیلات تابستانی است که شاگردی در تعمیرگاه خودرو را تجربه میکند. او امیدوار است با پولی که از شاگردی در تعمیرگاه خودرو به دست میآورد بتواند کیف، کفش و لباس مدرسهاش را بخرد.
خودش میگوید: «از اول تابستان از صبح تا شب را در این تعمیرگاه میگذرانم. در تابستانهای گذشته بیشتر وقتم به بیکاری میگذشت. خانواده و حتی خودم از این بابت ناراحت بودیم. از زمانی که در این تعمیرگاه مشغول شدم، هم اوقات فراغتم پر شده است و هم پول دستمزدم را پسانداز کردهام.» حسین هفتهای 100هزار تومان دستمزد میگیرد. شاید به قول خودش پول زیادی نباشد اما میتواند با آن بخشی از لوازم مدرسهاش را بخرد.
سراج جمشیدی هفدهساله یکی دیگر از شاگردان این تعمیرگاه است. او که کارش را از تابستان چهارسال قبل شروع کرده است حالابه استاد ماهری تبدیل شده است. چون علاقه چندانی به ادامه تحصیل و رفتن به دانشگاه نداشته است شاگردی در تعمیرگاه را انتخاب کرده و باجدیت ادامه میدهد.
میگوید: «هر نوع تعمیر خودرو را تنهایی انجام میدهم و بهعنوان کوچکترین مکانیک این کارگاه هستم. البته هنوز تا استاد کاملشدن خیلی راه دارم و باید شاگردی کنم. مکانیک خودرو بودن را به عنوان شغل آیندهام دوست دارم و آن را ادامه میدهم. با وجودی که استعداد خواندن درسها را ندارم اما از لحاظ فنی و عملی تواناییهای خوبی دارم و از انتخاب این شغل پشیمان نیستم.»